از این خاطرهانگیزتر، دیدن اشکها و لبخندهای کلاس اولیهاست؛ تجربه پراضطراب کودکانی که قرار است نخستین تجربه جدایی از خانواده را تجربه کنند. تجربهای که برای بسیاری از والدین چندان هم ساده نیست.
با وجود تمهیدات نظام آموزشی برای کاهش اضطراب کودکان و دغدغههای والدین و فراهم کردن فرصتی به نام «جشن شکوفهها» برای این منظور، هنوز هم این اضطرابها و نگرانیها همچنان ادامه دارد.
با این دلواپسی و نگرانی چه باید کرد؟ چه عواملی موجب میشود کودکی با شوق و ذوق راهی مدرسه شود و کودکی دیگر با ترس و اضطراب این دوره را آغاز کند؟
این دلهره و ترس طبیعی است
فاطمه قاسم زاده، روانشناس کودک در پاسخ به این پرسش به ما میگوید: دلهره و ترس از مدرسه رفتن در میان کودکانی که بهتازگی وارد مدرسه میشوند، طبیعی است و باید این ترس و مهمتر از آن، احساسات کودکان در این مسئله را درک کنیم و از آنها بخواهیم درباره ترس خود صحبت کنند. سخن گفتن درباره این احساسات و درک شدن توسط والدین موجب میشود آنها راحتتر با این مسئله کنار بیایند. اما در موارد شدیدتر مشکلی به نام اختلال اضطراب جدایی در برخی کودکان وجود دارد که باید به کمک مداخلات روانشناختی مشاور مدرسه این مشکل را رفع کرد. اختلال اضطراب جدایی ممکن است در هر سنی در کودکان ایجاد شود، اما کودکان در سنین مدرسه بیشتر آن را تجربه میکنند. همه کودکان به والدین خود وابستگی عاطفی دارند و این وابستگی در حد تعادل هیچ مشکلی برای والدین و کودک ایجاد نمیکند، اما مادرانی که بیش از اندازه کودک را به خود وابسته کردهاند و مراقب رفتار و حرکات او هستند، از کودک خود شخصیتی وابسته میسازند که قادر نیست هیچ کاری را به تنهایی انجام دهد و دوری از مادر را حتی برای مدت زمانی کوتاه تحمل کند. البته این والدین از سر ناآگاهی اینگونه رفتار میکنند و چون آموزشهای لازم برای والد شدن را ندیدهاند، تصور میکنند هر چه بیشتر به کودک خود خدمت کنند، آینده بهتری را برای او رقم خواهند زد.
اختلال اضطراب جدایی چیست؟
این پژوهشگر و برنامهریز امور آموزشی و روانشناسی کودکان و نوجوانان در پاسخ به این پرسش که اختلال اضطراب جدایی چیست، میگوید: کودکان در سنین مختلف اضطراب و استرسهای مختلفی را تجربه خواهند کرد. یکی از انواع شایع اضطراب و استرسهایی که میتواند کودکان را درگیر خود کند، اضطراب جدایی است. کودکان مبتلا به این اختلال بهشدت از جدا شدن از افرادی که به آنها احساس وابستگی میکنند، میترسند یا مضطرب میشوند. اضطراب جدایی در کودکان کوچک مانند کودکان یک تا سه ساله طبیعی و رفتاری معمولی است. کودکان در این سن به والدین خود میچسبند، گریه کرده و هنگام جدا شدن از مادر خود، مقاومت میکنند. اما اضطراب جدایی هنگامی اختلال شناخته میشود که کودک احساسات اضطرابی در مورد جدایی داشته باشد که متناسب با سن او نیست و اصلاً نباید از او انتظار چنین رفتارهایی داشت؛ همچنین احساسات در رابطه با مضطرب شدن هنگام جدایی از والدین باید دستکم به مدت چهار هفته در کودک باقی بماند و موجب ایجاد مشکل در عملکرد او شود. در این صورت است که اضطراب جدایی را نوعی اختلال میدانیم. به یاد داشته باشید که فقط یک متخصص آموزشدیده مانند یک متخصص اطفال، روانپزشک یا روانشناس میتواند اختلال اضطراب جدایی را تشخیص دهد. پس هرگونه وابستگی کودک به مادر یا پدر را نمیتوان اختلال اضطراب جدایی دانست.
والد خوب بودن نیازمند آموزش است
به گفته قاسمزاده، اضطراب جدایی به صورتهای گوناگون مانند بیاشتهایی، دردهای شکمی، حالت تهوع، مشکلات خواب، سردرد و کابوسهای شبانه خود را نشان میدهد و معمولاً والدین کودکان مبتلا به این اختلال بیش از حد حمایتگر هستند و امکان مستقل شدن را به فرزندشان نمیدهند. البته همه والدین میکوشند بهترین شرایط زندگی را برای کودک خود فراهم کنند، غافل از اینکه به گفته یونیسف به عنوان بزرگترین نهاد بینالمللی در حوزه کودک «پدر و مادر خوب بودن آموختنی و نیازمند آموزش است».
وی با بیان اینکه در برخی کشورها مثل فرانسه در دوره متوسطه برای والدین دانشآموزان دورههای آموزشی والدگری در حوزههای مختلف تغذیه کودک، تربیت کودک، بهداشت و آموزش به صورت تخصصی برگزار میشود، ادامه میدهد: نهاد آموزش و پرورش در بیشتر کشورها در کنار آموزش به کودکان، آموزش به والدین را هم وظیفه خود میداند، اما در کشور ما اینگونه نیست. البته سالهای گذشته جلسات اولیا و مربیان تشکیل میشد اما هدف از برگزاری این جلسات جلب مشارکت اولیا در اداره امور مدرسه بود و بُعد آموزشی نداشت، به همین دلیل والدین تمایلی برای شرکت در این جلسهها نداشتند و اکنون در بیشتر مدارس تشکیل نمیشود.
والدین با مهارت تربیت کودک متولد نمیشوند و تربیت کودک نیز مانند هر مهارت دیگری نیازمند آموزش است. متأسفانه رفتار بعضی از پدر و مادرها با کودکشان بهگونهای است که او به آنها وابسته میشود. در حالی که دو سالگی سن شروع استقلال کودک است و باید به مرور زمان در مواردی که در حد توانش است، مستقل شود. به عنوان نمونه از دوسالگی او میتواند غذا بخورد، پنج سالگی میتواند لباس خود را بپوشد و بند کفشش را ببندد. به همین ترتیب هر چه بزرگتر میشود میتواند کارهای خود را انجام دهد، اما به دلیل اینکه در کشور ما جایی برای آموزش عمومی والدین وجود ندارد، بسیاری از پدر و مادرهای ما آموزشهای والدی را ندیدهاند.
کودکتان را همراهی کنید
این دانشآموخته دکترای روانشناسی میافزاید: یکی از کارهایی که پدر و مادر میتوانند برای کاهش ترس کودک از محیط مدرسه انجام دهند، این است چند روز پیش از بازگشایی مدارس، فرزندشان را به آنجا ببرند و او را با حیاط مدرسه، کلاسها و... آشنا کنند. شاید کودک در روزهای نخست در حیاط و راهروهای مدرسه سرگردان و یا دچار ترس و دلهره شود؛ در چنین شرایطی بهتر است پدر یا مادر برای چند روز ابتدایی بازگشایی مدارس با همراهی کردن سرویس مدرسه یا رساندن خود به مدرسه، کودک را در پیدا کردن مسیر کلاس کمک کند.
این دارنده نشان سلامت اجتماعی کشور ادامه میدهد: مسئولان مدرسه نیز میتوانند با برگزاری برنامههای شاد در مدرسه، چند روز نخست را برای آشنایی دانشآموزان با محیط مدرسه به آموزشهای غیرمستقیم اختصاص دهند و پس از گذشت چند روز، کار تدریس را به صورت رسمی آغاز کنند.
معلمی فقط انتقال مفاهیم کتابهای درسی نیست
وی با بیان اینکه آموزش فقط به انتقال مفاهیم کتابهای درسی به دانشآموزان خلاصه نمیشود، میگوید: رفتار معلم هم بخشی از آموزش است و با توجه به میزان دانش و آمادگی معلمان برای انتقال این آموزشها به دانشآموزان، میتواند در پذیرش محیط مدرسه و کلاس درس از سوی آنها تأثیرگذار باشد تا دانشآموزان کلاس اولی بتوانند با محیط مدرسه آشنا شوند. ضمن آنکه والدین نیز باید با تنظیم ساعت خواب فرزندانشان بهگونهای برنامهریزی کنند که آنها ساعت 8 تا 9 شب بخوابند تا بتوانند صبح روز بعد زود از خواب بیدار شوند و پس از خوردن صبحانه هوشیار به مدرسه بروند.
مهدهای کودک دولتی گسترش یابد
این عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان میافزاید: معلمها باید در روزهای نخست مدرسه با ایجاد محیطی شاد در کلاس، دانشآموزان را به کلاس درس علاقهمند کنند و اگر دانشآموزی از توانایی لازم برخوردار نیست از طریق مشارکت دادن وی در گروه و آموزشهای گروهی، توانایی او را افزایش دهند تا با کمک والدین و معلمان، دانشآموزان بتوانند با آرامش وارد این مرحله از رشد شده و از آموزش بهتر برخوردار شوند.
به گفته قاسمزاده بهتر است با گسترش مهدهای کودک دولتی، کودکان پیش از ورود به دبستان با محیط اجتماعی و مکانهای آموزشی آشنایی پیدا کنند تا در صورت داشتن مشکل، با شناسایی مشکل آنها و رفع آن، هنگام ورود به دبستان تجربه خوبی از نخستین روز مدرسه کسب کنند زیرا این تجربه میتواند در همه مراحل تحصیل آنها تأثیرگذار باشد. متأسفانه دانشآموزانی را سراغ داریم که به دلیل اختلال اضطراب جدایی درمان نشده ترک تحصیل کردهاند. بنابراین نباید به مشکلات رفتاری کودکان بیتوجه بود زیرا ممکن است همین مشکلات به ظاهر کوچک، در آینده آنها بسیار تأثیرگذار باشد.
نظر شما